دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
چهار شنبه 7 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:59 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ببار ابر بهاری، ببار... کافی نیست
چنان که یخ زده تقویم ها اگر هر روز هزار بار بیاید بهار، کافی نیست
به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند برای کشتن حلاج، دار کافی نیست
گل سپیده به دشت سپید می روید سپیدبختی این روزگار کافی نیست
خودت بخواه که این انتظار سر برسد دعای این همه چشم انتظار کافی نیست نظرات شما عزیزان:
یک زمانی بودکه مردم ایمانشان را با پول عوض کردند و عاشورا شد.باید مراقب بودکه زمانی نشود که ایمانمان را با پولمان عوض کنیم و امام عصر خویش را فراموش سازیم
مهدی سلام وبلاگت قشنگ بود تو هم بیا به وبلاگم ونظر بده یا علی.............................
درباره وبلاگ بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!! آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
|